سید محمدعلی حائری طبسی که بود؟
در کربلا استاد وی شیخ مرتضی انصاری (قُدََّس الله نفسه الزکیه)خانه ای را که طبسی ها وقف شیخ انصاری کرده بودند را به سیدکاظم سپرد سیدکاظم از مقام بالایی برخوردار بود گویند در مجلسی نشسته بودند ه ناگاه سقف خانه شروع به ریختن کرد سیدکاظم به دست خودسقف خانه را گرفته وتمام کسانی که زیرسقف بودند را بیرون کرد آنگاه خودنیز ازمجلس بیرون آمد وآنگاه سقف فرو ریخت
سیدکاظم چندفرزندبه دنیا آورد ازجمله این فرزند ها سیدمحمدرضا بود که سیدمحمدرضا پس از گذراندن دروس ابتدایی وارد دروس حوزه شد وبسیار ازنظرعلمی بالارفت تاجایی که امام جماعت حرم محترم امام حسین علیه السلام سیدمحمدرضاشده بود سیدمحمدرضا درکربلا ازدواج کرد وچند فرزند به دنیا آورد فرزندان وی عبارت بودند از (پسران)سیدمحمد علی سیدحسن سیدحسین سیدهاشم وسیدعادل وسیدجعفر
سیدمحمدعلی نیز بزرگ ترین پسروی است سیدمحمدعلی نیزپس ازگذراندن دروس ابتدایی وارد حوزه شد و چون ازفیوضات علمی زیادی برخوردار بود برای تبلیغ به روستاهای کنارکربلامی رفت وروی منابر از وجود امام خمینی درعراق تبلیغ میکرد وطرفداری این سیدبزرگوار باعث شده بود که دولت بعث عراق درمورد سیدمحمدعلی حساس شده باشد وپش ازمدتی طرفداری که سیدبه دیدار امام خمینی رفته واز او طرفداری کرد دولت بعث سیدرادستگیر کرد واز آنجا به زندانهای بصره وبغدادتبعیدکردسیدرا درزندان بسیار شکنجه واذیت وآزار دادند حتی باسیگار برپشت کمرسید مرگ برحکیم نوشتند ودستانش را باسیگار داغ میکردند پدر سید درلحظه ای که نیروی های بعث عراق حمله به خانه ی سید کردند تا سیدمحمدعلی رادستگیرکنند جلودویده تادفاع کندنیروهاباقنداق تفنگ به سینه ی سید زدند که براثراین زخم هایی که بر سینه ی سید به وجودآمد وآثارروحی که براثر دستگیرکردن فرزندش محمدعلی براو به وجودآمده بود بیمارگشته وازدنیا رفت
سیدرا پس از شکنجه وآزار واذیت ها به مرز ایران تحویل دادند مرزایران که به ایرانی بودن سیدمشکوک بود مدتی اورا در قرنطینه ی مرز شلمچه نگاه داشته وپس از مدتی به شهر اهواز تبعید می کند بعداز مدتی در اهواز بودن آیت الله سید شهاب الدین مرعشی (قدس الله نفسه الزکیه)نامه ای می نویسد که بی گناهی سیدرا تضمین می کرد از آنجا سید به قم رفت ودرقم به خواندن دروس حوزه مشغول شد پس ازمدتی یکی از اقوام سید که درکربلا بود زن وفرزند سید رابه ایران وقم می فرستد به دلیل اینکه سیدمحمدعلی یکی ازکربلایی ها بود وحال به ایران آمده واصلیت اجداداوازطبس بودند وی را حجة الاسلام سیدمحمدعلی حائری طبسی نامیدند
ازنمونه استادان سید محمد آیت الله سیدرضا بهاء الدینی وآیت الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی (رحمة الله علیهما)نام برد سید قبل از انقلاب فعالیتهای زیادی برطرفداری امام خمینی وانقلاب انجام داد وبعداز انقلاب هم نیز همینگونه در راه انقلاب باقی ماند که در سال 61 امام خمینی ایشان را به عنوان امام جمعه ی طبس انتخاب کرد
وی به عنوان امام جمعه به طبس آمد واز اذیتهای بسیار منافقین ودشمنان باعث شدکه سیدفرزندش را ازدست بدهد وبخاطر این از امام جمعگی استئفاداده واز طبس به قم برگردد که بازباپیگیری های دوستان ایشان دوباره به طبس بازگشتند وبرای باردوم امام جمعه شدند دشمنان سیدرا بسیار اذیت کردند از جمله کشتن فرزند سید وسنگسار کردن یکی ازدوستان وپاپوش درست کردن برای دوستان وتهمت ضدانقلاب زدن بر امام جمعه وحتی تهمت طرفدار صدام بودن را هم به سید زندند
سیدمحمدعلی ازفیوضات علمی زیادی برخوردار بود وکارهای بسیار عجیبی هم انجام داد که می توانید آنها رادرکتاب (پنهان ترازپنهانی نوشته ی روح الله عباسی )مطالعه کنید
مثلاً نمونه ای ازآن اینکه یکی ازدشمنان وی درزمانی که سید استئفاداده وبه قم رفتند بسیار بدگویی ایشان میکرد وتوهین های ...را هم برسیدمیگفت ولی وقتی سید به طبس آمد برای باردوم .این فرد وقتی همه باسید دست میدادند جلوآمده وباحالت شرمندگی جلوآمده وگفته (ح ح حاا جج آقا من می خواستم بیایم ولی فرصت نمیشده تابه دیدن شما بیایم )سیدهم با صدایی آرام باآنکه ازقضایای توهین های فردباخبربود گفت(اَوَّلِشه اَوَّلِشه الان دیگه اولشه)ووووهزاران خاطرات شیرین دیگر که هنوز درخاطر طبسی هاباقی مانده است نمونه اش فردی میگفت یکی ازنگهبانان سید مجلس دامادیش فرارسیده بود وسید رادعوت کرده بود سید پس ازورود به مجلس براتاقی وارد شده که به ها در آن نشسته بودند بدون اکراه نشسته و تمام ظرفهایی که دست خورده بوده را برداشته واز آن ها خورده وتا غذا ها اسراف نشود
امام جمعه ی آران کاشان که یکی از شاگردان سید درقم بوده است گوید که سید بارها به دیدن من آمده بود یکبار درراهی که ازقم به طبس می رفت به من گفت بیایید بامن به طبس برویم که همراه سید به سمت طبس به راه افتادم که ناگاه درراه ماشینی که راننده ی سیدبود راه راگم کرد من هم درهمان ماشین بودم سه سرباز نگهبان سیدبودند اوایل انقلاب وتنهادیدن یک امام جمعه دریک بیابان واقعاً خطرناک بود که سربازا همه سلاح های خود رااز ضامن خارج کردند که ناگاه سید روبه من کردو گفت زیارت عاشورا بخوانیم تا راه را پیدا کنیم شروع به خواندن زیارت عاشورا کردیم که تمام نشده بود دیدیم که راه درنزدیکی ماست وماازقبل آن راه راندیده بودیم
سید بعد ازوفات امام خمینی درسال 68 با وجودمریضی زیاد و رنج های بسیار نامه ای برای رهبرانقلاب می نویسند واستئفانامه ی خودرا به رهبر انقلاب گزارش میدهند وازطبس رفته وبه مقام آیت اللهی میرسند ودر سال 82 دارفانی راوداع گفت.
تصاویری ببینید ازنمازجمعه ی طبس دردهه ی شصت وآیت الله حائری طبسی








شادی روح تمام علمای اسلام وشادی روح آیت الله سیدمحمدعلی حائری طبسی
صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم